کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید محمد میرهاشمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : مثنوی    

چون که شد موسی مقیم طور عشق            در پـی اجـرای امـر نــور عـشـق

امـر امت را بـه هـارون وا نـهـاد            در مـقــام رهـبــری او را نــهــاد


یک دو روزی چون ز امت دور شد            چـشـمهـا از دیـدن حـق کـور شـد

سـسـت شـد دلـهـا بـه آیـیـن خــدا            سـامــری شـد رهـــزن دیـن خــدا

گـفت مردم بعـد موسی چون کنید            بیعـت آخر از چه با هـارون کنید

گـرد من آیـیـد هـمـچـون هـالـه‌ای            تـا بـسـازم از طــلا گــوسـالــه‌ای

الـغـرض دلـهـا هـمـه گـمـراه شـد            فــتــنـه در قـــوم کــلـیــم الله شــد

جای آئـیـن خـدا بـدعـت نـشـسـت            جـای پـیـمـان خـدا بـیعـت نشست

مـردمـان رانـدنـد یاس و لالـه را            جای حـق خواندند آن گـوساله را

گـفـتم از هـارون و موسی بر ملا            یــادم آمــد گـفــتـۀ خــیــرالــوری

بارها گـفـتـا بدین مـضمـون جـلی            من چو موسی باشم و هارون علی

شیـعـیـان عـمـق عـزا را بـنگـرید            شـاهـد ایـن مــدعــا را بـنـگـریــد

چون که احمد سوی طور عشق رفت            از دل یـثرب چو نـور عشق رفت

سامری در شهر حق گوساله ساخت            یک شبه امـر امامت رنگ باخت

قـوم مـوسی بـانـی بـدعـت شـدنـد            قـوم احـمـد دشـمـن عـترت شـدند

قوم موسی بـت پـرستی ساز کرد            قـوم احـمـد مـشرکـی آغــاز کـرد

قوم موسی فـتـنه‌ای احـساس کرد            قوم احـمـد طـرح قـتـل یـاس کرد

ســامــریـان مـدیــنـه کـیـسـتــنـد؟            مـجـریـان طرح کـیـنـه کـیـستـند؟

نیل خون شد جاری از کوثر چرا؟            می‌زند نامـوس حـق پـرپـر چرا؟

ازدحــام کـــوی آل الله چـیـسـت؟            این که در خون غوطه ور گردیده کیست؟

کـی شـرر بـر بـاب بـیت الله زد؟            شـعــلـه بـر جــان کـلـیــم الله زد؟

دسـت هـارون مـدیـنـه بـستـه شـد            فـاطـمه از دست مـردم خـسته شد

لـرزه بر ارض و سما افتاده است            یـاس احـمـد زیر پـا افـتـاده است!

صـدق با دست مـکـذّب کـشته شد            حـامی هـارون یـثـرب کـشتـه شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد            فـقط خدا ست که از کار او خـبر دارد

یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود            اگر چه لشکـر دشمن چهـل نفـر دارد


عقیق سرخ از آتش نداشت واهـمه‌ای            کسی که کفو علی می‌شود جگر دارد

کـمـر به یـاری تـنهـایـی عـلـی بـستـه            میان کـوچه اگـر دست بر کـمـر دارد

سر علی به سلامت چه باک از این سردرد            مــحـبـّـت ولــی الــلــه درد ســر دارد

کسی که شهـر سر سفـرۀ قـنوتش بود            چگونه دست به نفـرین قـوم بردارد؟!

صـدا زد: " اشـهـد انَّ عـلـی ولی الله"            ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد

زمـان خـوردن حـق عـلـی و اولادش            سقـیـفـه است و احادیـث معـتـبر دارد

سقـیـفـه مکـتـب شیطانی خـلافـت بود            سیاستی که برایـش عـلـی ضرر دارد

کنیزِ بیت عـلـی خاک را طلا می‌کرد            سقیفه را بنگـر فکـر سیـم و زر دارد

اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت            ولـی ولایـت او بـیـشـتـر ثــمــر دارد

گرفت راه زنی را به کوچه راهـزنی            در آن محـله که بـسیار رهگـذر دارد

بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست            زمـان جـنـگ بـیـایـد اگـر هـنـر دارد

کـشید و بُرد، زد و رفت، من نمی‌دانم            حسن دقـیـق تر از مـاجـرا خـبـر دارد

بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟            هــنـوز چــادر او کـار بـا بـشـر دارد

بگو به میخ: که این کعبه را خراب نکن            غلاف کاش از این کار دست بر دارد

دهـان تـیـغ دودم را عجـیـب می‌بـنـدد            وصـیـتـی که عـلـی از پـیـامـبـر دارد

فدای محسن شش ماهه‌اش که زد فریاد            سـپـر نـدارد اگـر مــادرم، پـسـر دارد

به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه            حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد

اگر خمیده عـلـی از نـماز آیـات است            در آسـمان غـمـش هـاله بر قـمـر دارد

شبانه گـشت به دست ستاره‌ها تـشیـیع            که مـاه الـفـت دیـریـنـه با سـحـر دارد

میان شعله دعـایش ظهـور مهدی بود            که آه سـوخـتـگـان بـیـشـتـر اثـر دارد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

چه افـتخار بزرگی، گـدای فـاطـمه‌ایم            هـمیشه ملـتـمسـیـن دعـای فـاطـمـه‌ایم

چه خوب شد که غلام وفای فاطمه‌ایم            مـقـلّـدان ره فــضّـه‌هـای فــاطـمــه‌ایـم


تـمام عـمـر نـشـسـتـیم زیـر پـرچـم او

همیشه روی لب ماست اسم اعـظم او

خدا به خاطر او داده است ما را جان            به لطف حضرت زهرا شدیم با ایمان

رسیده خیر کثیرش به جمع ما هر آن            اگـر نــبــود، نـبــودیـم حــیـدری الآن

هـوای حـیـدریـون را هـمیشه دارد او

رویـم سـمت جـهـنـم؟! نـمـی‌گـذارد او

نـدیــده‌ایـم زنـی را از او خــدایـی تـر            نـدیـده‌ایـم از او شـیـعــه‌ای ولایـی تـر

برای حـضرت مـولا از او فـدایـی تر            ز فـاطمه احـدی نیست مـرتـضایی تر

به جرم اینکه شعار علی علی سر داد

میـان شـعـلـۀ یک عـده بـی‌وفـا افـتـاد

برای اینکه نگـویند عـلی شده بـی‌یـار            کشیده حضرت ریحانه زحـمت بسیار

شکست حرمت او بین آن در و دیوار            غـریب بود مـیان چـهـل نـفـر اشـرار

زبـان ز گـفـتن این مـاجـرا حـیا کرده

برای حـضرت مـولا پـسـر فـدا کـرده

نـوشتـه‌اند که بـد کـیـنه‌ها زدنـد او را            به پیش چشم علی بی‌هـوا زدنـد او را

بـرای کـشـتـن شـیـر خـدا زدنـد او را            مـغـیـره‌هـایِ بــدون حـیـا زدنـد او را

هـزار روضـه نـا گـفـتـه آمـده سـر او

سه ماه گریۀ خـون بود کـار بـستر او

ازین زمانه بی‌رحم خسته بود سه ماه            عزا گرفـتۀ آن دست بسته بود سه ماه

برای دیدن مرگش نشسته بود سه ماه            شنـیده‌ایم که پهلـو شکسته بود سه ماه

شبی نبود که مرگ از خدا طلب نکند

بـرای غـربـت دُلـدُل سـوار تـب نکـند

: امتیاز

مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ظهور عصمت پروردگار زهرا بود            جمال حق عـلی، آییـنه دار زهرا بود

اگر تـجـلّی اسم هـوالکـریـم علیـست            قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود


تبـسم لب او غـم ز چـهـره ها می بُرد            لطیـف تر ز نـسـیـم بـهـار زهـرا بود

به دست خالی از این خانه سائلی نرود            که در کنار علی خانه دار زهرا بود

قسم به آن زرهی که همیشه پشت نداشت            میان دست علی ذوالفـقار، زهرا بود

اگر که نام علی هم ردیف با نمک است            بر این مـلیح زمـانه نگـار زهـرا بود

همه زمین و زمان در مطاف روی علیست            به این مطاف معـظم مدار زهرا بود

حسن کـریم حسین دستگـیر عـالمیان            همیـشه علت این اعـتـبـار زهرا بود

همه به مـادرشان افـتـخـار می کردند            تـمـام عـزّت ایـل و تـبـار زهـرا بود

همیشه حرف شفاعت که در میان آمد            سخن ز بانوی ناقـه سوار زهرا بود

شکست حرمت این خانواده پشت در            اسیر درد و غمی بی شمار زهرا بود

به وقت حـمله همه ریخـتـند در خانه            به زیر ضربه در آن گیر و دار زهرا بود

گـذاشت بی ادبی پا به روی چادر او            میان آتش و گـرد و غـبار زهـرا بود

تـمـام دلـنـگـرانـی او حـسـیــن شــده            بـرای کرب وبلا بـیـقـرار زهـرا بود

کسی که در همه راه زیر لب میگفت            تکان مده سر او نیزه دار زهـرا بود

: امتیاز

مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شیطان به بیت حیِّ تعالی چه می‌کند؟            آتـش به گـرد خـانـۀ مـولا چه می‌کند؟

از بـاغ خُـلـد دود چرا می شود بـلـنـد؟            بر روی حور، سیلی اعدا چه می‌کند؟


رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد            قـنـفـذ کـنـار خـانـۀ مـولا چه می‌کـند؟

دارالـزیـارۀ نــبــی و آســتــان وحــی            ای وای من، مغیره در آنجا چه می‌کند؟

گیرم رواست سوختن خـانه، میـخ در            در سیـنـۀ شکـسـتۀ زهـرا چه می‌کند؟

باید ز تـازیـانه بـپـرسم که در بهـشت            آثار خون به قامت طوبی چه می‌کند؟

زن در مـیـان خانه و مـرد غـریب او            با دست بسته و تن تـنـهـا چه می‌کـند؟

در بیت وحی، حرمت یاسین به زیر پا            یک لحظه بنگرید که طاها چه می‌کند؟

گـل ها ز غم  فسرده و پـروانه منتظر            شمع ز پا فـتاده به صحرا چه می‌کند؟

با بودن دو داغ بر او گریه گشته منع            (میثم) ببین به فـاطـمه دنیا چه می‌کند

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گیرم رواست سوختن خـانه، میـخ در            در سیـنـۀ شکـسـتۀ زهـرا چه می‌کند؟

مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدجواد غفور زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

یاری ز که جوید؟ دلِ من، یار ندارد            یک مَحرم و یک رازنگهدار ندارد!

با دیدن سوزِ دلِ من در چمن و باغ            با داغ دل لالـه، کـسـی کـار نـدارد


باید سر و کارش طرف چـاه بیـفـتد            یوسف که در این شهر، خریدار ندارد

از گریۀ پنهان عـلـی در دل شب‌ها            پیداست که دل دارد و، دلدار ندارد

در گلشن آتش‌زدۀ عصمت و ایـثار            پـرپـر شدن غـنچـه که انکار ندارد

با فضه بگویید بیاید، که در این باغ            نـیـلـوفـر بـیـمـار، پـرسـتـار نــدارد

بر حاشیـۀ برگ شقـایـق بـنـویـسید:            گـل، تاب فـشار در و دیـوار ندارد

: امتیاز

مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از میِ بغض امیر المؤمنین ساغر زدند           با جسارت تـازیـانه بر تن کـوثـر زدند

شاهـدم قـول من آذاهـا فـقـد آذانی است           آن جنایت پیشگان سیلی به پیغـمبر زند


مصطفی در باغ جنت دست بر پهلو گرفت           تا لگد بر پهـلـوی صدیـقـۀ اطهـر زدند

قامت انسیة الحورا چو شد نقـش زمین           طایران وحی بسمل وار دورش پر زدند

سینۀ محسن که از ضرب لگد آسیب دید           راست گفتم تیر بر حلق علی اصغر زدند

منـبر پیـغـمـبر اسلام وقـتـی غصب شد           گـردن سـادات را تا دامن محـشر زدند

بود جـرم او حـمایت از عـلی آخر چرا           دیگر آن مظلومه را پیش روی حیدر زدند

خواست قلب سخت تر از سنگشان آید به رحم           بغض حیدر یادشان افتاد محکم تر زدند

فـاطمه دنبال حـیـدر بود و دنبال سرش           چار کودک دست خود بر سینه و بر سر زدند

دست ناپاک سـقـیـفـه بر جنایت باز شد           تـا قـیـامـت کـشـتـن آل عـلـی آغـاز شد

: امتیاز

شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام

شاعر : رحمان نوازنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نشسته‌ام که به دست آورم نگـاهت را            به آسـمـان بـزنـم تـا غـبـار راهـت را

ز رو سیاهی من شب به شـرم می‌افتد            سپـیـد کن شب تاریک رو سیـاهت را


چـقـدر گـریـه بـرایـم نـمـوده‌ای مـادر            بمیرم اینکه نبینم من اشک و آهت را

کدام روضه بخوانیم و باز گـریه کنیم            کدام روضۀ محبوب و دل بخواهت را

چقدر غیرت خورشیدیَت شکست آن روز            که ریسمان زده بودند دست ماهت را

مـیـان کوچه تو را می‌زدنـد ای مـادر            بـمـیرم اینکه عـلـی دید قـتـلگـاهت را

: امتیاز

مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مسیح شاهچراغی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شعله در شعله دل کوچه پُر از غم می‌شد           کوچه در آتش و خون داشت جهنم می‌شد
"باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را..."           روضه مکشوف‌تر از آنچه شنیدم می‌شد


بین دیوار و در انگار زنی جان می‌داد           جان به لب از غم او عـالم و آدم می‌شد
لااقـل کـاش دل ابر بـرایش می‌سـوخت           بـلـکـه از آتـش پـیـراهـن او کـم می‌شـد
زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟           بیست سالش نشده داشت قدش خم می‌شد
تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"           شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می‌شد
آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است           روضه جان سوز‌تر از غربت او هم می‌شد؟
"مـیـخ کـوتـاه بیا هـمـسـرم از پا افـتاد"           میخ هر لحظه در این عزم مصمم می‌شد
غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف           حیف، بـابـا شـدنم داشت مـسلّـم می‌شد"
ناگـهـان چـشـم قـلم تار شد و بعد از آن           کـربـلا بود که در ذهـن مـجـسـّم می‌شد
کوچه در هـیـأت گـودال در آمد آن گـاه           بـارش نـیـزه و شـمـشیـر دمـادم می‌شـد
اشک خواهـر وسط هلهله طوفـانی بود           اشک و لبخند در این فاجعه توأم می‌شد
سیب سرخی به سر شاخۀ نیزه گل کرد           داشت اوضاع جهان یکسره درهم می‌شد
که قلم از نفس افتاد، نگـاهـش خون شد           دفـتـر شـعـر پُـر از واژۀ شـبـنـم می‌شـد
کاش همراه غزل محـفـل اشکی هم بود           روضه خوان، مقتل خونین مقرم می‌شد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

"مـیـخ کـوتـاه بیا هـمـسـرم از پا افـتاد"           میخ هر لحظه در این عزم مصمم می‌شد

مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدحسین ملکیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نــور بــا آیــنـه وقـتـی مـتـقــابـل بـاشـد           ذره کوچکتر از آن است که حائل باشد

نور، زهراست و آئینه علی، ذره کجاست           که در این بین فقط عاطل و باطل باشد


برترین خلقت دنیاست،‌عجب نیست اگر           که عـلـی نـیـز بـه زهـرا متـوسـل باشد

رو به قبله ست همه عمر، خدایا! غلط است           قبـلـه بـایـست به سمـتـش متـمـایل باشد

اگر این طرز نماز است که او می‌خواند           تـرس دارم که نـمـاز همه بـاطل بـاشـد

دل محال است ولی عقل دلش می‌خواهد           بیـن زهـرا و خـدا فـاصـلـه قـائـل بـاشد

یک نـفـر آمده در را به لـگـد می‌کـوبـد           پشت در باز هم ای کاش که سائل باشد

نیم رخ می‌شود، انگـار عـلی آمده است           ماه، دیگر به دلش نیست که کامل باشد

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

منم که گردش شام و سحـر به دستم بود           ظهور و غیبت شمس و قمر به دستم بود

منم حـبـیـبـۀ حـق بضعـة النـبـی، زهـرا           کسی که ملک قضا و قـدر به دستم بود


به من رسید جفایی که هستی ام را سوخت           از آن جـفـا سـنـدی معـتـبـر به دستم بود

فـدک مگـوی که از دادن و گـرفـتـن آن           دلی شکـسته و خون جگـر به دستـم بود

در آن زمان که به سیـلی نوازشـم دادند           هـنـوز جـای لـبـان  پـدر به دسـتـم بـود

مغیره بازویم از ضرب تازیانه شکست           که وقت مرگ هنوز آن اثر به دستم بود

نـظـر به دست عـلـی دوخـتند خلق ولی           در آن میانه عـلـی را نظـر به دستم بود

تن ضعـیـف کجـا و چهل نـفـر ای کاش           توان و قدرت از این بیشتر به دستم بود

نمی گـذاشتـم او را کـشـان کـشان ببرند           دوبــاره دامـن مـولا اگـر به دسـتـم بـود

کـشـیـدم آه به نفـرین ولی علی نگذاشت           از آنکه امـر حـیـات بـشـر به دستـم بود

شکسته دست من افـتاد دیگر از دستاس           اگر چه امـر قـضـا و قـدر به دستـم بود

شبی که زینب من پیـش بـستـرم خـوابید           نـگـاه دخـتـر من تا سـحر به دستـم بود

همیشه دست 'موید' گـرفـتـه ام از لطف           که مـادرم من و چـشم پسر به دستم بود

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نگـاه مات حسن کُشت و زنـده کرد مرا           که وقت حـادثـه دست پسر به دستـم بود

زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا

شاعر : علیرضا لک نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

گـل بودی اما بـوی خـاکستـر گـرفـتی            آه ای فـرشـتـه بین شعـلـه پَـر گـرفتی

با این سرانگشتی که تاول زد در آتش            امشب گره از مـوی این دختر گرفتی


با من غـریبی می کنی در خانه وقـتی            چشمت به من افتاده چـادر سر گرفتی

ای کاش می مردم نمی دیدم چه زخمی            از ضربـه های محـکـم این در گرفتی

پروانـه ها را با تـب و تابت مسـوزان            با لاله هایی که بر این بـستـر گـرفـتی

بـا دسـتــمـال بـســتـۀ دور ســر خـود            جـان مرا ای جـان من دیگـر گـرفـتی

دلـواپـس گـلـبـرگ هـایت مـانـده ام من            حالا که ای گـل بـوی خاکستر گرفتی

: امتیاز

جسارت عمر به حضرت زهرا سلام الله علیها در بازپس گیری قبالۀ فدک

شاعر : حجت الاسلام محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

وقتـی که جنگ داس با گـل در بگیرد            گـلـخـانه را انـدوه سـرتـا سـر بگـیـرد

بـر طعنه های تـنـد و تـیـز داس لعنت            نگذاشت یـاس خـانه برگ و بر بگیرد


مشتش گره کرده سرش فـریـاد مـیـزد            بنچاق را می خواست از مـادر بگـیرد

جــای گـلاب از آن گـل آتـش گـرفـتـه           با ضربه اش،میخواست خاکستر بگیرد

یک گوشواره عهد را با گوش بشکست            امکـان ندارد عهـد خود از سر بگیرد

بر غـیـرت پـوشیه اش برخـورد بـانـو            باید تـقـاص از رنگ نـیـلـوفر بگـیـرد

بی اعـتـنـا بر خـاک چـادر بـاز پـاشـد            باید که طفـل خویش را در بر بگیـرد

می‌رفت خـانـه بـاغـبــان تـنـهـا نـمـاند            تا رنگ لاله پـهـلـوی بـسـتـر بـگـیـرد

او اشک چشم مرتضی را پاک میکرد            ایـنـگـونه جـام از سـاقـی کوثر بگیرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر مستند نبودن حذف شد؛ موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با گـریـه های مـجـتـبـی برگشت مـادر            میخواست روحش بین کوچه پر بگیرد

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

راضی به هر قضایِ خدا می روی علی           چون نوح سمتِ موج بلا می روی علی

دارم به فـتـحِ خـیـبـر تو فـکـر می کـنـم           با دستهـای بـسـتـه کجـا می روی علی؟


ای سرشناس شهر، چه رخ داده یا علی!           مسجـد چرا بـدون عـبـا می روی علی؟

آشـفـتـه حــالِ فـاطـمـۀ پـشتِ در نـبـاش           قدرِ خودت،به هول و ولا می روی علی

آیـیـنـۀ شـکـسـتــۀ این کـوچـه هـا مـنــم           از من شکسته تر تو چرا می روی علی؟

بی رحمیِ مغیره عجب شمرگونه است!           داری چه زود کـربـبلا می روی عـلـی!

این کوچه، آخـرش تـه گـودال می رسد           داری میان حـرمـلـه ها مـی روی عـلـی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ حرمت اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای سرشناس شهر، برای توخوب نیست!           مسجـد چرا بـدون عـبـا می روی علی؟

وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : یاسر مسافر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ایـستـادنـد؛ جـسـورانـه تـمـاشـا کـردنـد            خون به قلب علی و حضرت زهرا کردند

عده ای مُهر سکوتی به لبِ خود زده اند            عـده ای در سرشان نیّـت دعـوا کردند


اصلا انگار نه انگار که بیت زهراست            هـیـزم آورده و هم شعـله مُـهـیّـا کردند

با وصایـای نـبـی با خـوشان این مردم            بعد پـیـغـمـبـرشـان آه چه بـد تـا کردند

انـتـقـام از عـلـی و از اُحُد و خیبر بود            بی جهت نیست که این قائله برپا کردند

لشگـر کـیـنـه حریف گـلِ ریحـانه نشد            یـا غـلاف آمـده و حـلِّ مُـعـمّـا کـردنـد

به تـلافی ز عـلی همسر او را زده اند            میـخ را در وسط سـیـنـۀ او جـا کـردند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ایـستـادنـد؛ جـسـورانـه تـمـاشـا کـردنـد            خون به قلب علی حضرت زهرا کردند

انـتـقـام از عـلـی از احد و خیبر بود            بی جهت نیست که این قائله برپا کردند

وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بت پـرستان کـعـبـۀ تـوحـیـد را آذر زدند          روز روشن با لگـد بیت خـدا را در زدنـد

در مدینه هر چه گـردیدند، گـل پـیـدا نشد          جای گل با شاخه هیزم به زهرا سر زدند


روی ناموس خدا ودست شیطان وای من          این جنایتْ پیشگان، سیلی به پیغمبر زدند

دست بابا بسته، مادر بر زمین افـتاده بود          چار کودک مثل مـرغ نیـم بسمل پر زدند

روبهان دیدند شیر حق بود مـأمور صبـر          روی دست همسر او، ضربه محکم تر زدند

کاش بـیـرون مـدیـنـه یا میـان کـوچه بود          مـادر سـادات را در خـانـۀ حــیـدر زدنـد

بیشتر دردش به قلب زار دختر می نشست          ضربه هایی را که روی شانه مادر زدند

انـبـیا از درد پیچـیدند در جنّت به خویش          ضـربـه تا بر پهلوی صـدیـقه اطهر زدند

سورۀ کـوثـر به قتل فـاطـمه  تـفسیـر شد          در حریم وحی سیلی بر رخ کـوثـر زدند

قصه مسمار را با کس مگو "میثم"، بدان          قلب زهرا سوخت برقلب علی خنجرزدند

: امتیاز

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

منکران قـتل زهــرا گـوش گـوش            حـامــیـان قـاتـل زهــرا خــمــوش

قتل دخت مصطفی افـسـانه نیـست            قصۀ شمع و گل و پـروانه نـیـست


آتـش افــروزی به بـیـت بـوتـراب            پیش ما روشن تر است از آفـتـاب

دارم از اهـــل تـسـنــن چــل سـنـد            چـل سند جـمـلـه صحیح و مستـنـد

که فـلانی گـفـت با حـبـل الـمـتـیـن            نـفـس پـیـغـمـبـر امـیـرالـمـؤمنـیـن

کای علی بیرون بیـا از خـانـه بـاز            بر خـلـیـفـه دست بیـعـت کن دراز

گر ز خـانـه پــای نگـذاری بـرون            ور نـیـایـی جـانب مـسـجـد کـنـون

بـه خـداونـدی که جـان داد و تـنـم            خـانـه را بـا اهـلـش آتـش می زنـم

پاسـخـش گـفـتـا یکـی در آن میـان            با چه جرأت از تو سر زد این بیان

هیـچ می دانی که در این انـجـمـن            زینبش هست و حسین است و حسن

گـفت حـتـی با حـسیـن و با حـسـن            بـایــدم ایـن خــانــه را آتــش زدن

او بـرون اسـتـاده مــولا در درون            او قسم خورد و عـلی نـامـد بـرون

چون عـلـی بـیـرون نـیـامد آن دَنِی            آتــشـش افـکـنـد بـر بـیـت عــلــی

از هـجــوم دشـمــنـان در بـاز شـد            حـمـلـه بـر بـیـت الـولا آغـاز شــد

حـال مـی پـرسـم کـه آیـا فـاطــمـه            بـی تــفـاوت بـود در بـیـن هــمـه؟

نیست هرگز یک مسلمان بـاورش            فـاطـمـه غـافل شود از رهــبــرش

بـیـن دشـمـن یـــار را تـنـهــا نـهـد            بهر حـفـظ جـان؛ عــلـی را وانـهــد

او از اول پـشـت در اسـتـاده بــود            بـر دفـاع شـیــر حــق آمــاده بــود

دیـد دشـمـن گشته زهــرا ســدّ راه            تــــازیـــانــــه رفــت بـــــالا؛ آه آه

ســـدّ راه خـویـش را بـرداشـتــنــد            پـای در بـیـت خـــدا بـگـذاشـتــنــد

داشت زهرا دامن حـیـدر به دسـت            زان غلاف تیغ دستش را شکـست

"میثم" اینجا دیده را خـونـبـار کـن            باز هـم ایــن بـیـت را تکـرار کـن

قـتـل نـامــوس خـدا افـسانه نـیست            قصه شـمع و گـل و پـروانه نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و پرهیز از تکرار، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هیـچ می دانی که در این انـجـمـن            زینبش است و حسین است و حسن

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است زیرا کلمه لاجرم این معنا را متبادر می کند که آن ملعون مجبور شد این کار را بکند و به نوعی میتواند توجیه جنایت او باشد لذا بیت زیر تغییر داده شد

چون عـلـی بـیـرون نـیـامد لاجـرم            دود آتــش رفـت بــالا زان حـــرم

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا این ظلم به حضرت است که کار او را فقط دفاع از شوهرش بدانیم حضرت دفاع از امام زمانش نمود لذا بیت زیر تغییر داده شد

نیست هرگز یک مسلمان بـاورش            فـاطـمـه غـافل شود از شــوهـرش

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عجب به عـهـد رسول خدا وفـا کردند            فزون ز حـد تـوان بر علی جفا کردند

به جای لاله و گـل؛ بار هیـزم آوردند            شراره هدیه به نـامـوس کبریـا کـردند


هـزار مـرتـبه خـشـم خـدا بر آن امت            که قـصد سـوخـتـن خـانـۀ خـدا کـردند

به جای مـزد رسـالت زدند فـاطمه را            نه از خدا نه ز پیـغـمبرش حیا کـردند

غـلاف تیغ گـواهـی دهد که سنگدلان            چگونه فاطمه را از عـلـی جدا کردند

چهـار کـودک معصوم در دل دشـمـن            به مادر و پدر از سوز دل دعا کردند

خدا گواست که از بیم آه فـاطـمـه بـود            اگر ز بـازوی مـولا طناب وا کـردنـد

چه اتفاق عظیمی به پشت در رخ داد            چه شد که محسن شش ماهه را فدا کردند

علی ولی خدا را که جـان احـمـد بـود            پی رضایت شیـطان دون رهـا کـردند

خـدا گواست قـلـم شـرم می کـنـد میثم            از اینکه شرح دهد با علی چه ها کردند

: امتیاز

وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

این روزها مدینه، غوغای رستخیز است           هم دهر فتنه بار است هم شهر فتنه خیزاست

یکسو همه عـدالت با ظلم در نبرد است           یکسو تمام ظلمت با نور در ستـیز است


گـلخانـۀ نبوت در معـرض خـزان است           ریحانۀ ولایت از غصه اشک ریز است

داس تقـاص گـلچین در پنجۀ غلام است           یـاس کـبـود یاسین در دامن کـنـیز است

مـدهـوش گشته از درد بـانـوی ناتـوانی           بی جان فتاده بر خاک یک کودک عزیز است

: امتیاز

وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حجت الاسلام محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : چهارپاره

دسـتم به دامـان کـسی که بـیـن کـوچـه            دسـتـش جــدا از دامـن مــولا نـمی شـد

جـان عـلـی مـرتضی در مشت او بود            او را زدنـد و بـاز مـشـتـش وا نمی شد


او آیـۀ تـطـهـیـر بـود و، دست نـاپـاک            دلخوش از اینکه زد به رویش رنگ نیلی

یک سنگریزه پیش اقیـانوس هیچ است            هر چـنـد قطعا درد دارد جـای سـیـلی

او را زدنـد و نـبـض عــالـم تـنـد میزد            نظم جهان با نبـض او در ارتباط است

قنفذ خراج خویش را در کوچه پرداخت            با ضربه اش دیگر معاف از مالیات است

پـیـراهن پیـغـمـبرش را برسر انداخت            با ناله هایش کوچه ها را زیر و رو کرد

هر چند بر رویش، خسوفی سرخ دارد            مهـتـاب ابـر تـیـره را بـی آبــرو کـرد

آیـیـنـه بـود و بـا تــرکـهـای وجــودش            در چهره اش تصویر نور مرتضی بود

بی اعـتـنـا بر زخـمهـای پیکـر خویش            او بـیـشتر فـکـر غــرور مرتضی بود

یک مو نشد کم از سـر مـولای عـالـم            مـولای مـا را او به خـانـه باز گـرداند

میخواست تا پیش عـلـی باشد هـمیـشه            امــا ورق را تـازیــانـه بـازگـردانـد...

: امتیاز

وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حـلـقـه انـگـشتـر دین را نگین افتاده بود          آیۀ تـطـهـیـر بر روی زمیـن افـتـاده بود

از درِ بیت الولا می رفت آتش بر فـلک          پشت آن در هستی هست آفرین افتاده بود


روح ما بین دو پهلوی نبی شد نقش خاک          یا که جـانـان امیرالـمـؤمنـیـن افتـاده بود

بضعه ای از بضعۀ ختم رسالت شد جدا          آیـه ای از قلب قــرآن مبـیـن افـتـاده بود

چـادر نـامـوس ذات کـبـریـا خـاکـی شده          یا ز پیکر شهـپـر روح الامین افتاده بود

وای من در آستـان وحـی بر روی زمین          تکیه گاه محـکـم حبـل المتـیـن افـتاده بود

آتش و دودی که شد از خانه زهــرا بلند          شعله اش بر جان ختم المرسلین افتاده بود

چار کودک را که جان عالمی قـربانشان          لرزه از این غم به جسم نازنین افتاده بود

میثم آن روزی که ناموس خدا را میزدند          درجهان غوغای روز واپسین افتاده بود

: امتیاز